![]() |
سعید شیرزاد |
کرج - نوشتهای از زندانی سیاسی سعید شیرزاد - گناه بچهها چیه
ای کودک بیسرزمین شب میشکند، طاقت بیار
شاخه گلی تو لوله داغ مسلسل بذار
باز هم بوی غریبانه ماه مهر آمد و دستان کوچکی که هر چیزی بهدست دارند، جز مدادهای رنگی و دفترهای نقاشی
ماه مهر در غیاب معلمانش از راه رسید، ماهی که کودکانش در خیابان و سر چهار راهها و بازار کار، کودکی گمشدهشان را سر میکند و معلمانش پشت میلههای زندان.
آهای بچهها:
بیایید بار دیگر از رویاهایمان پرواز کنیم و سرود بخوانیم، سرودی برای جهان شایسته کودکان و با هم در کوه و بیابان، در شهر و خیابان، در خانه و مدرسه و در هر کجا که میخواهیم بدون هیچ سیم خارداری نه بر دیوار و نه بر دهان با زبان کودکانه نغمه سر دهیم:
هوا دلپذیر شد گل از خاک بر دمید
پرستو به بازگشت زد نغمه امید
به جوش آمده ست خون درون رگ گیاه
بهار خجسته باز خرامان رسد ز راه
ادامه ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر