![]() |
شهید بنیانگذارسعید محسن |
سعید به من سفارش کرده بود که هنگام ورود که بسیار سختگیری و کنترل میکردند، خودم را فامیل او معرفی کنم و مبادا کسی از ارتباط سیاسی بو ببرد. فکر میکنم سعید بعد از بار دوم بود که به آنها سفارش کرده بود که بدون پرس و جو مرا راه بدهند. از آن هنگام هرگاه برای دیدن سعید میرفتم بسیار با احترام برخورد میکردند و تا مرا میدیدند به من میگفتند که «مهندس سعید» مثلاً در اتاق کارش در طبقه سوم هست، یا در قسمت فنی در زیر زمین. این برخوردهایشان به این دلیل بود که احترام فوقالعادهیی برای سعید قائل بودند.
تعجب میکردم که در چنین جایی اینقدر برای من احترام قائل میشدند. ولی به سرعت متوجه شدم که سعید نزد اینها بسیار محبوب است. بعد از دستگیری سعید همه ناراحت بودند. حتی خود وزیر هم ناراحت بود. بعدها شنیدم که سعید با همان حقوقش برای همه، از دربان گرفته تا آسانسورچی و قهوچی و کارمندهای جزء ماهانه یک چیزی میداد. بهخاطر این ویژگی بهغایت انسانی و محبتهایش نسبت به همه از زیر دستهایش تا سایر افراد محیط کارش، او را بسیار محبوب کرده بود و خیلی دوستش داشتند. شخصیت محبوب و تأثیرگذار او حتی تا خود وزیر هم اثر کرده بود.
ادامه.........
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر